˙·٠•●♥ دریـــــــــا ی عـشـــــق ♥●•٠·˙
زخم زبان هم که میزنی مردانه بزن ... از عاشـقانه های ِ دروغی ات سیــر شدم ؛ نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم .. حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!
جانانه بزن ...
جایی بزن که امید همه را از برگشت دوباره ات نا امید کنی
یا نزن، یا کاری بزن.
برای بودن گاهی لازم است نباشی.....
شاید نبودنت، بودنت را به خاطر آورد....
اما........
دور نباش.....
دوری همیشه دلتنگی نمی آورد...
فراموشی همین نزدیکی هاست......
کـمی حقـــيقت محــبت میکنـی ...؟
هر چنــد گزنده باشـَد ...
گاهيــــــ
دلت ميگرد ،خيليـــ....
نـه حســــــِ تنهايي
نه حســــِ غم
نـه حسِ دوريـــــ
گاهيـــــــ
ديوانه ميشويـــــــــــــــــ
از خوبي ِ يکـــــي، بد بودن ديگري.....
گاهيــــ.......ميشکني از اينکه سادگيـــــ را به حساب ِ حماقتـــــ
ميگذارند
تو دستای یکی دیگه ببینی و...
هیچی نتونی بگی ، جز این که بگی :
آهــآی غریــبه...
مواظب عشقم باش...
لزومــی نداره مــن هــمونی باشــم که تو فــکر مــیکنی
مــن هــمونی ام کــه حتی فــکرشم نــمیتونی بــکنی !
تو هیچ وقت بر آورده نمیشوی
وقتی قرار است ،
آرزوی محال من باشی ..
کوچک که بودم ترس بزرگ من سیاهی بود.....
حالا که بزرگ شده ام
از کوچکی ام در سیاهی چشمانت میترسم
ديگــه نيومــد؟؟
دلتــ گرفته؟؟؟
ســي گار ميکشي؟؟
داغــوني؟؟؟
به پوچــي رسيدي؟؟؟
خيابونا واستـــ خاطره شــده؟؟؟
گـ ـ ـ ـ ـور پدرش...!!
در باد
تکان می خورد!
این
تنها
پرچمی است
که
دوستش دارم
چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ ..
وگـــر نه روز فراق تـــو مردن آســـان بود
آخرین سهــــــ ــــ ــم ما از هم
همین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـــ ـ ..
حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه
اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!
خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!
برمیگردم چـون
دلـتنـگـت مــی شــوم!!!